كسی نیست ، با خودم حرف می زنم

ساخت وبلاگ

كجا می روی ؟ با تو هستم ای رانده حتی از آینه ای خسته حتی از خودت كجای این همه رفتن راهی به آرزوهای آدمی یافتی ؟ كجای این همه نشستن جایی برای ماندن دیدی ؟ سر به راه رو به نمی دانی تا كجا چرا اتاقت را با خود می بری ؟ چرا عكس های چند سالگی را به ماه نشان می دهی ؟ خلوت كوچه ها را چرا به باد می دهی ؟ یك لحظه در این تا كجای رفتن بمان شاید آن كاغذ مچاله كه در باد می دود حرفی برای تو دارد سطری نشانی راهی خیالت من از این همه فریب كه در كتابخانه های دنیا به حرف می آیند و در روزنامه های تا غروب می میرند چیزی نفهمیده ام ؟ خیالت من از پنجره های باز خانه ی سالمندان كه رو به از صبح توپ بازی تا بای بای تیله ها و گلسر های رنگی حسرت می كشند چیزی نفهمیده ام ؟ هنوز راهی از چشم های خیسم رو به خاك بازی در باغ و پله های شكسته ی روز دبستان می رود هنوز بغضی ساده رو به دفتری از امضای بزرگ و یك بیست كه جهان را به دل خالی ام می بخشید می شكند حالا در این بی كجایی پرشتاب با كه اینقدر بلند حرف می زنی ؟ تمام چشم های شهری شده نگاهت می كنند كسی نیست ، با خودم حرف می زنم


▌│█║▌║▌║ فرق عشق صادق و کاذب ▌│█║▌║▌║...
ما را در سایت ▌│█║▌║▌║ فرق عشق صادق و کاذب ▌│█║▌║▌║ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3eleman13605 بازدید : 245 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:21