دلم او را

ساخت وبلاگ

دلم می خواهد در یک جای بلند و مرتفع دور از همه با کسی قرار بگذارم. یک نفر که هم مرا بشناسد و هم نه... هم درگیرم باشد و هم نه! هم قلبم تاپ تاپ کند برای دیدنش و هم مسلط باشم به خودم! یک نفر که از گذشته بشناسمش و کشش زیادی به او داشته باشم و در عین حال بدانم که مال من نیست!
که بنشینم کنارش... دستم را بگیرد و برایم حرف بزند، از خودش و از زندگی این روزهایش و شاید از گذشته هایش که برای کمتر کسی گفته. و من فقط در چشمهایش غرق شوم و تمام روحش را در اختیار بگیرم و از پرت شدن حواسش بخاطر من لذت ببرم.
یک نفر که خواهان زیاد داشته باشد اما در آن لحظه تماما در اختیار من و برای من باشد.
یک نفر که حال این روزهایم را بداند و مدام نپرسد "از خودت بگو؟ مشکلت چیست؟" خودش تا ته خط را برود و برایم حرف بزند...
حرف بزند از تمام چیزهایی که مرا سیراب میکند، آنقدر که شانه ی خم شده ام را آرام بلند کند و نفهمم چطور لبخند شیطنت آمیزش، دردهایم را التیام داده.
من از دلهره، ترس از دست دادن، از دعا کردن برای بدست آوردنش، از جنگیدن برای دیدنش، از موشکافی کردن آنچه که گذشته و همیشه ذره بین روی خودم گذاشتن که کجای کار را مقصر بوده ام، از خواستن و خواسته نشدن، از در خود فرورفتن و تنها شدن خسته ام!!!!
من فقط میخواهم گرم شوم، سبک شوم و فقط این را بدانم که هنوزم برای"او" گیرا هستم و لبخندم خریدار دارد...

▌│█║▌║▌║ فرق عشق صادق و کاذب ▌│█║▌║▌║...
ما را در سایت ▌│█║▌║▌║ فرق عشق صادق و کاذب ▌│█║▌║▌║ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3eleman13605 بازدید : 207 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 0:26