بینای هدایت شده

ساخت وبلاگ

نمی دانم از کجا باید شروع کنم...
از خودم که مدت هاست در کوچه و پس کوچه های زندگی گم شده ام، چیزی که باعث شد امشب به یکباره پیدا شوم، از اتفاقاتی که باعث گم شدنم شد...
...
می گویند هیچ انسانی نه دوست توست و نه دشمن تو. همه ی آنها تنها آموزگارانی هستند، می آیند و می روند تا نکته ای به تو بیاموزند...
اما چطور می شود از هر کسی چیزی آموخت؟ چطور می توان تا این حد بی تفاوت و بی موضع از کنار آدم ها گذشت و نه قضاوتی داشت و نه احساسی؟
خب این تقریبا غیر ممکن است؛ همه ی ما انسانیم و براساس احساسات و تجربه هایمان اطرافیان را کم و بیش قضاوت میکنیم.
اما می توان آرمان قضاوت نکردن را تا حد زیادی به واقعیت نزدیک کرد؛اگر... اگر اجازه دهیم نور به ما بتابد و به مرور زمان زیاد و زیادتر شود این نور باید آنقدر شدید شود که کورمان کند و این کوری عین بینایی است.
اینجا نقطه ای است که برخی آن را عشق می نامند و برخی بصیرت...نامش هرچه می خواهد باشد...
این زمانی است که آنقدر مجذوب این نور شده ایم که هیچ چیز را جز آن نمی توانیم ببینیم و از هرچیز و هرکس که اطرافمان باشد تنها قسمت های نورانیش را می توانیم ببینیم؛ هرچیز که به طریقی نشانه ای از او باشد، در هر پدیده ای او را جست و جو می کنیم...
تاریکی ها، همه را، از وجود خود می‌بینیم و سعی در روشن کردنشان داریم
خواه با شمعی، خواه با چراغی یا آتشی...
باید بسوزیم تا تاریکی ها به روشنایی بدل شوند، هر انسانی و هر موجودی، همه ی اطرافیان ما، نوری در خود دارند
اینگونه است که هر پدیده ای برای ما می شود آموزگار و به ما نکته ای می آموزد...اینگونه می توان از همه نوری گرفت و شعله ور شد و به جهان پرتو افشانی کرد
...
اما گاه برخی انسان ها برایمان فراتر از یک آموزگار معمولی اند، گاه می آیند تو را وابسته ی نور خویش می کنند و ناگهان بی هیچ دلیلی رهایت می کنند...تو می مانی و آتشی که در دلت بر جا گذاشته اند.
اینها نکته نمی آموزند، زندگی را به تو یاد می دهند نه تنها نور را نشانت می دهند و راه را نمایان می کنند که وجودت را به آتش می کشند، از نور و گرمای خودشان به تو می بخشند تا زودتر به مقصد برسی ...و این آتش همیشه به جانت خواهد ماند... روشنگر وجودت و راهت...
شعله ورت می کند تا همیشه کور بمانی... و اگر اینگونه کور شوی، دیگر هرگز بینا نخواهی شد
کورها همیشه درامان خواهند بود...
قضیه ی گم شدنم دیگر چندان اهمیتی ندارد...اگر کور می ماندم، هیچ گاه گم نمی شدم...


▌│█║▌║▌║ فرق عشق صادق و کاذب ▌│█║▌║▌║...
ما را در سایت ▌│█║▌║▌║ فرق عشق صادق و کاذب ▌│█║▌║▌║ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3eleman13605 بازدید : 139 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 4:52